زندگینامه شهید سید محمد محمد نژاد
پاسدار رشید اسلام شهید سید محمد محمد نژاد در سال 1338 در خانواده ای محروم و ستم کشیده در یکی از محلات شهرستان رشت دیده به جهان گشود . با سپری کردن دوران طفولیت پا به مدرسه گذاشت و در مدارس رشت تحصیلاتش را سپری کرد .
تحصیلات دبیرستان وی با آغاز حرکت یکپارچه و کوبنده مردم علیه سرنگونی رژیم منهوس پهلوی همراه شد و سید نیز یکصدا و هماهنگ با ملت به پیش رفت حرکت نوینی در زندگیش پدیدار گشت . وی که در طی این مدت به ماهیت کثیف رژیم طاغوت و وابسته به شرق و غرب پی برده بود عاشقانه و همدوش با میلیونها انسان آزاده ایران فریاد مرگ بر شاه و مرگ بر آمریکا و ... سر داد و در تظاهرات و فعالیتها ها خواهان استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی بود از این رو ماموران شاه او را شناسائی و به منزل ایشان هجوم بردند و او را بشدت مورد ضرب و شتم قرار دادند . اما در عزم و اراده سیدمحمد خللی وارد نیامد و در رسیدن اهداف الهی خود استوار و ثابت قدم در توزیع اعلامیه های حضرت امام خمینی (رض) و نصب پوسترهای امام در سطح شهر بسیار تلاش نمود .
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی (رض) سید محمد با قلبی سرشار از شوق خدمت به محرومین و مستضعفین تلاش و همکاری وسیعی را به کمک برادران انجمن اسلامی در جهت رفع مایحتاج مردم و همچنین تقسیم ارزاق عمومی انجام داد و به سبب صداقت و پشتکاری که داشت، پس از مدتی بعنوان مسئول توزیع گوشت مرغ در سطح استان برگزیده شد و مدتی در این راستا سعی تلاش نمود . اما این گونه فعالیتها نتوانست روح بزرگ و متعالی او را سیراب کند ، لذا با تشکیل سپاه شهرستان رشت به جمع سبزجامگان ، جان بر کف بر خواسته از متن انقلاب اسلامی پیوست ، بلکه بتواند در این تشکیلات ، خدمات سازمان یافته و ارزنده ای به نظام مقدس جمهوری اسلامی کرده باشد .
ایشان مدتی مسئولیت آموزش بسیجیان پادگان المهدی چالوس را متقبل شد. و پس از مدتی به سپاه رشت برگشت و در یگان حفاظت به حفاظت و صیانت مسئولین شهرش مشغول گردید .
وی که غرق در دریای محبت و عشق به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می سوخت، راهی جبهه های نبرد با دشمنان اسلام و قرآن شد و پس از چند مرحله اعزام به جبهه در سال 1364 بمدت یکسال بعنوان مسئول واحد تدارکات سپاه پاسداران شهرستان بندر انزلی مشغول به خدمت شد .
این سید جلیلقدر با تاًسی از ائمه معصومین علیه السلام ، در کارهای خیر پیشقدم بود و نیز سرکشی از یتیمان را جزء برنامه های کاری و زندگی خود قرار می داد . او به امانت داری و صداقت در گفتار و عمل و تقید به اقامه نماز اول وقت شهره دوستان و همکارانش بود .
سید محمد در سال 1365 با وجودئکه دارای چهار فرزند بود اما نتوانست در شهر بماند و با همه علاقه و عشقی که به خانواده و فرزندانش داشت ولی راهی مناطق غرب کشور شد تا بتواند به کمک دیگر همرزمانش امنیت و آسایش و سربلندی و عزت را به مردم ایران اسلامی هدیه نماید ، لذا سید محمد محمد نژاد ، بعنوان جانشین تدارکات لجستیک لشکر 16 قدس گیلان مشغول به خدمتگزاری شد. وی که عظمت شکوه حماسه مولایش حضرت حسین بن علی علیه السلام را در صحرای کربلا درک کرده بود ، در کربلای ایران به ندای رهبر انقلاب حضرت امام خمینی (رض) لبیک گفت و با نثار خون خود حماسه ای جاوید رقم زد و در شب دهم شهریور سال 65 در عملیات کربلای 2، با ایثار جان خویش چون ستاره ای درخشید و به قافله شهدای اسلام پیوست .
قسمتی از وصیت نامه شهید :
پشتیبان ولایت فقیه باشید که حاصل خون هزاران شهید است . همواره در صفوف نماز جمعه حاضر شوید .
خداوندا : ای کاش هزاران جان داشتم و یک، یک آن را در راه تو می دادم و آن لذت را که موقع جان دادن در راه تو داشت، می چشیدم و بسوی معشوق خود که تو هستی پرواز می کردم .
شاید آرزوی خیلی ها باشد که هنگام طلوع و غروب آفتاب که صدای کرناها و نقاره ها از نقاره خانه بلند میشود، آن بالا باشند و از همان اتاق نقاره خانه، گنبد را تماشا کنند. خود صدای نقاره هم از نوستالوژی هایی است که مردم از مشهد و زیارت امام رضا (ع) دارند؛ همیشه هم سر یک ساعت مشخص و همیشه یک ریتم را می نوازند، اما هر بار که این نقاره ها نواخته می شود هر کدام ذکری را تکرار می کنند و معنا و مفهوم دارند. حتی حرکات نقاره ها هم برای خودشان معنا و مفهومی دارند.
مثلا در دست اول، «سرنواز» -سردسته کرنا نوازها- کرنا را به طرف گنبد حضرت به عنوان سلام می گیرد و می دمد: «سلطان دنیا و عقبی علی بن موسی الرضا (ع)»
پس نوازان که تعداد آنها چهار نفر است جواب می دهند: «امام رضا (ع)»
سرنواز مجددا با سر کرنا به طرف گنبد حضرت اشاره می کند و چنین می نوازد: « امام رضا (ع)»
پس نوازان جواب می دهند: «غریب»
دست دوم، کرنای سرنواز ذکر می کند: «مولی مولی مولی علی بن موسی الرضا (ع)»
پس نوازان جواب می دهند :«رضا جان»
سرنواز سر کرنا را به طرف گنبد می گیرد و ذکر می کند: «یا امام غریب یا امام رضا»
دست سوم، کرنای سرنواز ذکر می کند: «دوران، دوران امام رضاست»
در این موقع طبال ها به عنوان شادی طبل های خود را به صدا در می آورند. این طبل به «کوس شادمانه» معروف است. مجددا سرنواز ذکر می کند: «دوران دوران امام رضا، دادرس بیچارگان»
پس نوازان پاسخ می دهند: «ای دادرس درماندگان»
موقعی که پس نوازان می خواهند کرنای خود را بر زمین بگذارند، سرنواز می گوید: «فریادرس»
خود آستان قدسی ها به نقاره زن ها می گویند «عمله شکوه» ؛ به این معنا که آنها نشان دهنده شکوه و عظمت حرم امام رضا (ع) هستند. دلیلش هم این است که تنها جایی که در کل دنیا نقاره نواخته می شود حرم امام رضا (ع) است.
منبع: مجله همشهری جوان
خب دلت میخواد یه کمی هم صداشو گوش کنی؟
پس کلیک کن.
دل من گم شده گر پیدا شد
بسپارید به امانات رضا
و اگر از تپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضا
از رضا خواسته ام تا شاید
بگذارد که غلامش بشوم
همه گفتند محال است ولی
دل خوشم من به محالات رضا
به عاشقانه ترین شکل ممکن ولادت امام عشق (علیه السلام) رو تبریک میگم
تا یوسف اشکم سر بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
در سوز جگر مصلحت ماست که ما را
غیر از جگر سوخته در کار نیاید
خارم من و در سین? من عشق شکفته است
تا خلق نگویند گل از خار نیاید
بیمار فراقم من و وصل است دوایم
تدبیر به کار من بیمار نیاید
یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک
بر دیدن این دلشده یک بار نیاید
ای حجت هشتم! که خدا خوانده رضایت
مدح تو جز از ایزد دادار نیاید
خود را به تو بستم که منم نوکر کویت
از نوکریم گر که تو را عار نیاید
ما عافیت از چشم تو داریم، که گوید
بیمار به دلجویی بیمار نیاید؟
نومیدی و درگاه تو؟ بی سابقه باشد
هر کار ز تو آید و این کار نیاید
آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت!
گر در بر تو شخص گرفتار نیاید
دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته است گنهکار نیاید
جاروکش درگاه توام همچو "مؤید"
زین بیش از این بند? دربار نیاید
* سید رضا مؤید *
منبع: وبلاگ واسوخت